جدول جو
جدول جو

معنی ماهی گوش - جستجوی لغت در جدول جو

ماهی گوش
ودع، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گوش ماهی: مرث الودع مرثاً، مکید مهرۀ ماهی گوش را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ماهی گوش
صدف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه وش
تصویر ماه وش
ماه مانند، خوشگل و زیبا مانند ماه
فرهنگ فارسی عمید
نام یکی از پیامبران صاحب شریعت کفرۀ هند است، گویند او را کسی نزاییده و هرگز نمیرد، زن و فرزند دارد، وجود او از سه جسم است: از آفتاب و ماه و آتش، و تابعان او رقص و سماع بسیار کنند، (برهان) (آنندراج)، مخفی نماند که ماهی شور در اصل سانسکریت مهیشور است که مدبر یکی از طبایع ثلاثۀ هندی باشد، اول ’ست گن’ یعنی قوه محصلۀ صلاح و کمال، دوم ’زجوگن’ یعنی قوه محصلۀ تلون و ملال، سوم ’تموگن’ یعنی قوه محصلۀ فساد و ضلال و مهیشور مجسم به این قوه است ... (حاشیۀ برهان چ هند)، مصحف مهیشور است، سانسکریت، مهسوره (لغهً به معنی سرور بزرگ، سلطان، رئیس) نام خدایان متعدد هندوان مخصوصاً شیوا و کریشنا، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
ماجشون معرب آن است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ماجوشون مأخوذ از ماه گون فارسی است، (ناظم الاطباء)، و رجوع به ماجشون و ماجوشون شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ خوَشْ / خُشْ)
شیرین و خوشمزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ / وِ)
به معنی ماهی تابه که در آن ماهیان را بریان کنند. (آنندراج). ماهی تابه. ماهی تاوه. و رجوع به ماهی تابه شود
لغت نامه دهخدا
(ماهْ)
دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
آنکه شغل وی فروختن ماهی باشد. (ناظم الاطباء). سمّاک. (دهار) : این موضع دریا و رود نیست و نه دکان صیاد و ماهی فروش تواند بود. (سندبادنامه، ص 47)
لغت نامه دهخدا
صیاد ماهی، (ناظم الاطباء)، دامیار، سماک، عرکی ّ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ماهی گیرنده و معرب آن ماهیجیر:
چون سلیمان نبود ماهی گیر
خاتم آورد باز دست آخر،
خاقانی،
،
به معنی ماهیخوار، (آنندراج)، مرغ ماهیخوار، رجوع به ماهیخوار شود، سگ آبی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هْ وَ)
ماه مانند. (ناظم الاطباء). مانند ماه:
انجم ماه وش آمادۀ حج آمده اند
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند.
خاقانی.
، رعنا و زیبا و معشوقه. (ناظم الاطباء). مهوش. زیبا و درخشان همچون ماه:
ای بسا از نازنینان خارکش
برامید گل عذار ماه وش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماهی توه
تصویر ماهی توه
تابه ای که در آن ماهی سرخ کنند، مطلق تابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی صوف
تصویر ماهی صوف
ماهی سوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی گیر
تصویر ماهی گیر
کسی که ماهی صید می کند
فرهنگ لغت هوشیار
مانند ماه، بسیار زیبا: ای بسا از نازنینان خارکش بر امید گل عذار ماه وش. (مثنوی. نیک. 31: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
ذرت، بلال
فرهنگ گویش مازندرانی
ماده گو
فرهنگ گویش مازندرانی
صدف، گوش ماهی که از جنس صدف دریایی است
فرهنگ گویش مازندرانی